مانا

 

تبلیغ می کنم !

 

بنزهای دو در

پفک نمکی های بی ضرر

کبریت های « توکلی » بی خطر

نوشابه های رژیمی

دفترهای سیمی

ماشین های پرنده

رباط های ژاپنی خزنده !

آموزش تضمینی شنا

مانکن های رعنا

ماکارونی مانا

 

مانا ؟

 

راستی

ماکارونی

 کی مانا بوده است ؟

 

و مانا

کی انسان نبوده است ؟

 

بی خیال !

تبلیغ نمی کنم

تبلیغ های ما همه دو روزه است !

 

قتل

 

آی!

این قتل نفس بود

که خود را زیر پا گذاشتم

و اندوه جدایی را

هر شب

با شهاب سنگی که از دهان آزاد کردم

به آسمان یادآور شدم

و بی برگی را

هر روز

میان چرخ دنده های توسعه

همراه آدم های توسعه نیافته

تکرار کردم

تا این که جز استخوانی شکسته

چیزی نماند از من

 

آری

این قتل نفس بود

که انگشت های اشاره به سوی من گرفته شد

چشم ها مرا هدف قرار داد

و گوش ها از من پر شد!

 

و حال

بی هیچ انتظار

انتظار حکم خویش را

 در انفرادی ام

با عشق می کشم !

 

اجل مسما


نمی دانم
شاید در خواب
وقتی که از پلی بزرگ
به زندگی
پشت پا می زنم !

شاید زیر آب
لحظه ای که بی اراده
با چشم های گرد و بی تاب
دست و پا می زنم

شاید در زمین فوتبال
وقتی که بعد از چند سال
به توپی گرد
پا می زنم

شاید وقتی که بی خیال
خیال دود می کنم

یا اشک هایم را
با بی قراری
برای او
رود می کنم


یا شاید
وقتی که زیر آوار زلزله ای مهیب
خواب سبز خویش را
تمام می کنم

یا هنگامی که با لبخند
به ساحت زنی زیبا
سلام می کنم

فرقی نمی کند
آن روز
هر طور که پیش بیاید
من تمام می کنم
من شروع می کنم