من تاریخ خواندم و خود را وارث وحشتی عظیم یافتم . و دریافتم که جراحات تاریخی من با بزک های دیگران خوب نمی شود ...
اما توانستم آرام آرام صدای مردمی را بشنوم که در تاریخ گفته نشده اند.
« بهرام بیضایی»
ادامه...
سلام. بخششی در کار نیست....خوب میدانم کودک نیستی...اما سعی میکنم. نگی خشنماا...ولی گاهی اوقات کارها غیر قابل بخشش میشه...و همیشه تازه است...متاسفانه. بدرود
مهسا
چهارشنبه 22 اسفندماه سال 1386 ساعت 08:47 ب.ظ
ولی به نظر من می شه بخشید ... حتی ... شاید من اینجوری ام ...نمی دونم ....زود یادم میره ... دنیا اونقدرا ارزش نداره که درگیر کینه و حرص و ...بود! شاید اگه از بالا به مسایل نگاه کنیم راحت تر بشه از کنارشون گذشت...حتی اگه چیزی خراب شده باشه (دنیا مسخره تر و خنده دار تر و بی رحم تر از اونی ه که ما بخوایم سخت ترس کنیم...)
«دلم گرفته از همه ....چه قدر حقیرند مردمانی که نه جرات دوست داشتن دارند ، نه ارادهی دوست نداشتن ، نه لیاقت دوست داشته شدن و نه متانت دوست داشته نشدن، با این حال مدام شعر عاشقانه میخوانند.»
سلام.
بخششی در کار نیست....خوب میدانم کودک نیستی...اما سعی میکنم.
نگی خشنماا...ولی گاهی اوقات کارها غیر قابل بخشش میشه...و همیشه تازه است...متاسفانه.
بدرود
ولی به نظر من می شه بخشید ... حتی ...
شاید من اینجوری ام ...نمی دونم ....زود یادم میره ...
دنیا اونقدرا ارزش نداره که درگیر کینه و حرص و ...بود!
شاید اگه از بالا به مسایل نگاه کنیم راحت تر بشه از کنارشون گذشت...حتی اگه چیزی خراب شده باشه (دنیا مسخره تر و خنده دار تر و بی رحم تر از اونی ه که ما بخوایم سخت ترس کنیم...)
اگه قرار بود بچه هر کاری کرد بخشید که نمی شه!!!
«دلم گرفته از همه ....چه قدر حقیرند مردمانی که نه جرات دوست داشتن دارند ، نه ارادهی دوست نداشتن ، نه لیاقت دوست داشته شدن و نه متانت دوست داشته نشدن، با این حال مدام شعر عاشقانه میخوانند.»
دلم برا نوشته هات تنگ شده بود هیوا...باور کن
خیلی لطیف بود...