آی!
این قتل نفس بود
که خود را زیر پا گذاشتم
و اندوه جدایی را
هر شب
با شهاب سنگی که از دهان آزاد کردم
به آسمان یادآور شدم
و بی برگی را
هر روز
میان چرخ دنده های توسعه
همراه آدم های توسعه نیافته
تکرار کردم
تا این که جز استخوانی شکسته
چیزی نماند از من
آری
این قتل نفس بود
که انگشت های اشاره به سوی من گرفته شد
چشم ها مرا هدف قرار داد
و گوش ها از من پر شد!
و حال
بی هیچ انتظار
انتظار حکم خویش را
در انفرادی ام
با عشق می کشم !
سلام...مرسی ....یه عالمه...قشنگ بود ولی چرا اینطوری شدی؟؟؟؟:)
با شهاب سنگی که از دهان آزاد کردم
به آسمان یادآور شدم
و بی برگی را
هر روز
میان چرخ دنده های توسعه
همراه آدم های توسعه نیافته
تکرار کردم ......
بسیار زیبا و پرمعنی است
امیدوارم موفق باشید
و حال
بی هیچ انتظار
انتظار حکم خویش را
در انفرادی ام
با عشق می کشم !
-----------
این قسمت از نوشته شما رو دوست داشتم
سلام
ممنونم که به وبلاگم سر زدین
از چه نظر نسبت به من خوشبین هستین ؟
امیدوارم این خوشبینی همیشگی باشه
باز هم به من سر بزنید
سبز باشید .
نمیدونم چه جوری بگم...یه کم رنگ دنیات به سیاهی داره نزدیک میشه...دارم اشتباه میکنم؟؟؟؟
عاشقی هم بد دردیه ها بابا بگو دوستش داری خلاص چرا خودتو اینطوری می کنی دوست قدیمی
با دقت تر بخون . کدوم عشق ؟ کدوم معشوق ؟
سلام.
ای خدا حالا که امشب دل من گرفته انگار همهی عواملم دست به دست هم دادن تا منو داغونتر کنن. آخر عشق ویراااااااااااان کرد منو.
آپم که میکنی این مدلی ...همون نآپی بهتره هیوا خان
معنیش عشق نیست
زیبا . ساده . پر محتوا
پیروز و شاد باشید