افسوس خیس

 

سرد است.

و من در این راه پر پیچ ، خم شده ام !

و از خودم جا مانده ام

در پس این سوز رنج

مرا در دامن ات بگیر

چون مادری که دُردانه اش را

 

برای فراموشی ام یک پستان لالایی بیاور

که چشم هایم پا بر زمین می کوبند

و دستم را بگیر

که از دست این ناظم سمج

می خواهم از نور، سرعت وام بگیرم

چه افسوس خیسی !

 

سرد است.

و کبوترها به سوی غروب پرواز می کنند

صور کدام پری نوید آمدن بهار را خواهد داد ؟

هنوز منتظرم ...

نظرات 1 + ارسال نظر
مهسا دوشنبه 16 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:16 ب.ظ http://qqqq.blogsky.com

سلام
خوبی؟
من شما رو می شناسم؟
آخه دیدم لینکم کردین!
پست هاتونو خوندم با اجازه.پست دوم ..دلم ریخت.....اخرین پست هم خیلی خوشگل بود.خوشم اومد.اگه مایل باشی منم لینکت کنم. :دی
فعلا....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد